عمرتون صد شب یلدا .... دلتون قد یه دریا ...توی این شب های سرما ....یادتون
همیشه با ما ... یلدا پیش پیش مبارک ................... آی دختر پسرهای گل ایرونی
doost dashtan kheili moghadase ama ey kash kasi bood ke be ghedasatesh ehteram mizashto oono bi arzesh nemikard
من که می گم عاشقی غماره آخه دیگه کسی قدر عاشقی رو نمی دونه عشق این دوره زمونه شده ……….. بی خیال دنیا خودت رو عشقه
پاسخ به 4 سوال شایع خانمها درباره عشق و حسادت
حسود هرگز نیاسود ...یا عاشق؟
عشق به بهترین وجه میتواند با گرمی محبت و نه با شدت درد اندازهگیری شود.
ترجمه: فرشاد کسرایی
الهه عشق یک نیش دارد که سم آن میتواند شور عشق را لکه دار کند. آن نیش، گزش کوچک حسادت است که بهنظر میرسد حتی شیرینترین عشقها را نیز همراهی میکند. این نیش اگر خیلی خفیف باشد، حتی میتواند باعث پیشرفت عشق شود و حرکت سریع زوجین از امنیت به یک رابطه زناشویی جذابتر شود. اما در هر حال، حسادت اگر از کنترل خارج شود میتواند سلامت روان و سلامت ازدواج شما را به مخاطره بیندازد. کجا و چگونه باید خط قرمزی بر این نیش عشق کشید؟
خودتان را با 4 موقعیت زیر مواجه کنید و اوضاعتان را بسنجید:
)1 من و شوهرم، 20 سال است که ازدواج کردهایم ولی اگر هنوز بهنظر برسد که یکی از ما با شخص دیگری مثلا کمی گرم گرفته است، احساس حسادت و غیرت میکنیم. بهنظرم احساس خوبی است و تعجب میکنم وقتی زوجهایی را میبینم که میگویند در این جور مواقع حسود نیستند. البته ممکن است معنی آن این باشد که به یکدیگر اعتماد دارند ولی آیا نمیتواند به این معنی هم باشد که برایشان اهمیت ندارد؟
احساس گاهگاهی مالکیت میتواند یادآور این موضوع باشد که همسران چقدر به یکدیگر اهمیت میدهند و همدیگر را دوست دارند، ولی در مورد آنهاییکه به ندرت حسود میشوند نباید به سرعت قضاوت کرد.
ممکن است فقدان این احساس به این معنا باشد که ازدواج نابود شده و زن و شوهر نسبت به یکدیگر بیتفاوت شدهاند، ولی برخی از زوجین حسادت را آنقدر دردناک و آزار دهنده مییابند که موانع بسیار قدرتمندی را در برابر آن میسازند. به یاد داشته باشید که حسادت نشانهای بر این است که شما احساس تهدید میکنید و نه الزاما عشق.
عشق به بهترین وجه میتواند با گرمی محبت و نه با شدت درد اندازهگیری شود.تعالی عشق بر اساس محبت و اعتماد است، نه بر اساس حسادت و خود خواهی.
)2 شوهرم حلقه ازدواجش را گم کرده است و دوست ندارد حلقه دیگری بهجای آن بخرد. وقتی هم که در مورد آن با او صحبت میکنم، ناراحت میشود و بحث را عوض میکند. این مورد مرا نگران میکند که مبادا تغییری در روابط بوجود آمده باشد و اینکه ازدواجمان در خطر باشد. آیا ممکن است مشکلی وجود داشته باشد؟
این مورد میتواند گولزننده باشد. افراد در تضادهای احساسی، گاهی مشکل خود را بطور ناخودآگاه اعلام میکنند ولی هنگامی که یک ازدواج در خطر است، اغلب بیش از یک نشانه برای آن وجود دارد. تمرکز بر روی حلقه را متوقف کنید و به دنبال نشانههای دیگر باشید؛ نبودن روابط نزدیک زناشویی، محبت یا صحبتهای مهرآمیز، افزایش سکوت، اجتناب از یکدیگر و مخالفت. بیتوجهی شوهر شما نسبت به حلقه ازدواجش میتواند شیوهی وی برای بیان این موضوع باشد که موارد دیگری در حال از بین رفتند. شاید منظور شوهرتان این باشد که بگوید: < کمک! من راه نزدیک شدن به تو را گم کردهام>! حالا که خوشبختانه این را فهمیدهاید، وقت آن است که به او نزدیکتر شوید. شاید مشاوره در مورد روابط زناشویی برای شما موثر باشد.
)3 من با یک مرد خوش قیافه و موفق ازدواج کردهام که از دید بقیه خانمها هم مرد جذابی است و وقتی میبینیم چطور زنان دیگر حتی در حضور من با او راحت صحبت میکنند، ناراحت میشوم. به خودم میگویم نباید حسادت کنم ولی میدانم که حسود هستم. آیا اشتباه میکنم؟ آیا این به معنی این است که ازدواجم در خطر است؟ یا اینکه حسادت یک خصوصیت سالم و طبیعی است؟
حسادت وقتی به معنی این باشد که شخصی دارد تلاش میکند تا فردی را که شما دوست دارید از شما بگیرد، احساس ترسناک و کشندهای است. هر چه بیشتر احساس کنید که شخصی میتواند یا میخواهد شوهرتان را از شما بگیرد، بیشتر مستعد به حسادت خواهید بود و در این صورت، حسادت وسیلهای برای سنجش امنیت کم ازدواج است. ولی برخی از شرایط اجتماعی و آدمهای اطراف میتوانند رابطه محکم از دواج را به خطر بیندازند. هر وقت احساس کردید در چنین شرایطی هستید، آن وقت است که حسادت مثل یک سیستم اعلام خطر عمل میکند و به شما میگوید: <مواظب باش>! به نظر میرسد شما و شوهرتان در محیطی زندگی میکنید که خیلی امن نیست. احساس خطر شما، احتمالا از ترکیبی از خطرات حقیقی اطرافتان و عدم ثبات زندگی زناشویی خودتان ریشه میگیرد.
میتوانید برای کاهش اضطرابتان، با شوهرتان صحبت کرده و یک سری قوانین رفتاری جدید بین خودتان وضع کنید. مثلا میتوانید راههایی پیدا کنید که به فردی که به همسرتان نزدیک میشود، نشان دهید که باید حریم خاصی را حفظ کند. مثلا وقتی در یک جمع هستید و زنان دیگر با او صحبت میکنند، او میتواند از شما دعوت کند تا وارد جمع آنها شوید. او میتواند دست شما را بگیرد و نظرتان را راجع به موردی بپرسد و به این ترتیب استقرار رابطه زناشوییتان را اعلام کند. مطمئن باشید که با این روش، زنان اطراف متوجه پیام شما خواهند شد.
)4 شوهرمن برای تجارت اکثر اوقات در حال سفر است. وقتی که در سفر است، ما هر روز با هم صحبت نمیکنیم و وقتی با او حرف نمیزنم ،عصبی میشوم. اخیرا کنجکاو شدهام و هنگامی که از سفر برمیگردد در وسائل او بهدنبال نشانههایی میگردم که در نبود من چه کار میکرده است. من بخاطر این کارم از خودم خجالت میکشم ولی نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم زیرا نگران هستم. آیا این رفتارم خیلی بد است؟
خیر ولی شما فرد بسیار حسودی هستید و این برای هر همسری به قدر کافی عذاب آور است. سوال این است که چرا این حملات دردناک حسادت به شما رو میکنند؟ آیا قبلا نیز این احساسات را داشتهاید؟ بعضی افراد تمام عمرشان را در جنگ با حسادت هستند. آنها وقتی حس میکنند دیگران دوستشان ندارند، احساس خیلی بدی پیدا میکنند. گاهی حتی به دلیل اضافه وزنشان، یا به دلیل از دست دادن شغل مورد علاقهشان یا حتی یک افسردگی ساده، فکر میکنند دیگران به آنها اهمیت نمیدهند.
اگر شما سابقه دورههای حسادت را دارید، ممکن است حالت کنونی شما توسط برخی از احساسات عمیقتر شما نسبت به خودتان بوجود آمده باشد و نه احساسات مربوط به زندگی مشترکتان. ولی اگر حسادت شما جدید است، از خودتان بپرسید که چرا به یکباره اعتمادتان را از دست دادهاید. آیا سفرهای شوهرتان خیلی تهدید کننده است؟ آیا ممکن است مشکلات زناشویی زمینهای داشته باشید که در غیاب همسرتان به ذهنتان میآیند؟ آیا نشانههای خطری وجود دارد که شما آنها را انکار میکنید؟
دلیل حسادت شما هرچه که باشد، شما معذب هستید. بدون اقرار به جستجوهایی که در وسائل شوهرتان کردهاید، به او بگویید که از این حسادت در رنج و عذاب هستید، ولی او را به خیانت متهم نکنید. شما هیچ شواهدی ندارید و متهم کردن رابطه شما را بهتر نخواهد کرد. بهجای آن با او در مورد اضطرابهایتان صحبت کنید و از آن بهعنوان مقدمهای برای صحبت در مورد مسائل زناشویی که باعث ترس شما میشوند، استفاده کنید. با کمک یکدیگر میتوانید راههایی پیدا کنید تا مواقعی که او در سفر است، بیشتر با هم در ارتباط باشید. شاید دیدن توجه او به احساسات شما همان اطمینان بخشیای باشد که شما در شبهای تنهایی به آن نیاز دارید.
آفتاب: متخصصا ن اصول ساده ای را برای رفع اضطراب مزمن توصیه کرده اند.
گاهی اوقات استرس در رزوهای خاصی پیش می آید و پس از مدتی با تمام شدن یک برنامه خاص مثل زمان تعطیلات ، خود بخود برطرف می شود.
اما همین استرس گذرا حتی در سطوح کم می تواند به سلامت افراد آسیب برساند.
محققان کلینیک مایو در باره چگونگی کنترل استرس نکات مفیدی را ارائه کرده ا ند:
- در پی نشانه ها باشید: با هشیاری مراقب بروز اولین نشانه ها مانند سر درد ، ناراحتی گوارشی ، گرفتگی عضلات و خواب آشفته باشید. اگر متوجه این علائم هشدار دهنده استرس شدید ، استفاده از تکنیک های کنترل استرس را آغاز کنید.
- ورزش: حتی یک پیاده روی کوتاه می تواند در بهبود خلق شما و کاهش استرس مفید باشد.
- خوراک مناسب: داشتن یک رژیم غذایی سالم می تواند انرژی لازم برای انجام فعالیت های روزانه را برای بدن فراهم سازد. انتخاب غذاهای ناسالم و حذف برخی وعده های غذایی ممکن است منجر به خستگی ، حساسیت بیشتر به بیماری ها و بطور کلی تضعیف سیستم ایمنی شود.
- حذف برخی کارها: از برخی کارها امتناع کنید تا شرائط گیج کننده ای فراهم نشود. این امر به شما کمک می کند بازدهی بیشتری داشته باشید و در اموری که برعهده می گیرید موفق تر باشید.
- صحبت کردن با دیگران: دوستانتان با گوش دادن به صحبت ها و درد دل های شما می توانند حامیان اجتماعی خوبی باشند.
- فرار: کارهایی همچون خواندن یک کتاب یا تماشای یک فیلم خوب میتواند به دور کردن ناراحتی ها از ذهن کمک کند.
- روان شادی: سعی کنید خود را با سرگرمی های مختلف ، ورزش ، مدیتیشن ، دعا خواندن ، و یا هر چیز دیگری که باعث احساس آرامش شما می شود ، خود را مشغول کنید.
آیا باز هم استرس دارید؟ در اینصورت کمک بجویید. کمک خواستن نشانه ضعف نیست بلکه یک تصمیم درست است.
نمی دونم چرا اینقدر دلم گرفته انگار این دلتنگی ها تمومی نداره همه اززندگی دلگیرند نمی دونم کیه که اززندگیش نهایت استفاده رو می کنه وراضیه من که امروز حال خوشی ندارم مثل اینکه همه غمهای دنیا تودل منه .............
نمی دونم چطور می شه رمز شاد بودن روپیدا کرد شما می دونین ؟؟؟!!
واسه من گل نفرست دیگه دوست ندارم
نمی خوام گذشته ها رو باز به خاطر بیارم
می دونی میون ما هر چی بود گذشت و رفت
اون بهار آشنایی خیلی زود گذشت و رفت
دیگه از دوست دارم حرفی نزن
آخه عاشقی نیست میون تو و من
من و تو بنده این ما و منیم
اما عشق یعنی با هم یکی شدن
از دلم می پرسم آیا تو رو می بینم دوباره
می پیچه صدات تو گوشم که با خنده می گی آره
خنده های تو غریب و گریه های تو دروغ
تو چی بودی واسه من یک چراغ بی فروغ
دیگه از دوست دارم حرفی نزن
آخه عاشقی نیست میون تو ومن
من و تو بنده این ما و منیم
اما عشق یعنی با هم یکی شدن
Where do I begin
از کجا شروع کنم ؟
To tell the story of how great a love can be
برای گفتن داستانی که نهایت بزرگی عشق را نشان میدهد
The sweet love story that is older than the sea
داستانی شیرین از عشق که عمرش از دریاها نیز بیشتر است
The simple truth about the love she brings to me
حقیقتی ساده درباره عشقی که او به من هدیه کرد
Where do I start
از کجا شروع کنم ؟
With her first hello
با اولین سلامش
She gave a meaning to this empty world of mine
معنای جدیدی به جهان پوچ من داد
There will never be another love , another time
که در آن هیچ تکرار و علاقه دیگری نبود
She came into my life and made the living fine
او به زندگی من پا گذاشت و آن را شیرین کرد
... She fills my heart
او قلب مرا پر کرد ...
With very special things
او قلب مرا با چیزهای خاص پر کرد
With angle songs , with wild imaginings
با آواز فرشته ها , با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد
She fills my soul with so much love
و روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد
That anywhere I go , I am never lonely with her along
برای همین هر کجا که بروم تنها نخواهم ماند
?! Who can be lonely
با وجود همراهی او چه کسی تنها خواهد ماند ؟!
I reach for her hand It is always there
و هر وقت در جستجوی دستان او باشم او در کنار من است
How long does it last
چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد ؟
Can love be measured by the hours in a day ?
آیا می توان عشق را اندازه ساعات روز اندازه گرفت ؟
I have no answer now But this much I can say
من هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر می توانم بگویم که ...
I know I will need her till the stars all burn away
می دانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند
And she will be there
و او آنجاس
๑۩۞شعرامروز ۞۩๑
به تو می اندیشم
می دانی
اگر دوست داشتن تو کار اشتباهی است
پس قلبم به من اجازه نمی دهد کار درستی انجام دهم
چرا که در تو غرق شده ام و هرگز بدون تو در کنارم نجات نخواهم یافت
من همه وجودم را نثار میکنم تا تنها یک بار دیگر در کنارتو باشم
تمامی زندگی ام را به خطر می اندازم تا تو را یک بار دیگر در کنارم حس کنم
چرا که قادر نیستم تنها با خاطره سرودمان زندگی کنم
من همه وجودم را در راه عشق تو فدا میکنم
محبوبم
می توانی مرا حس کنی و تصور کنی که من به چشمانت خیره شده ام
تو را به روشنی میبینم زنده و جاودانه در ذهنم جای گرفته ای
با این حال همچون ستاره بخت من از من دور هستی
من امشب همه وجودم را در راه عشق تو فدا میکنم
رویایی دیدم ؛ رویایی غریب
در رویا یک آرزوی من برآورده میشد ؛ هر آرزویی که میخواستم
اما من آرزوی ثروت یا خانه ای با شکوه نکردم
آنچه که آرزو کردم تنها یک روز دیگر بودن در کنار تو بود
یک روز دیگر ؛ زمانی دیگر ؛ غروبی دیگر
در کنار تو
و آنگاه شاید راضی میشدم
اما می دانم که همان یک روز با تو بودن باز هم در دل من تمنای یک روز دیگر با تو به سر بردن را بر جای می نهد
قبل از هر چیز دعا میکردم زمان به آرامی سپری شود
تلفن را قطع میکردم
تلویزیون را خاموش میکردم
تو را ثانیه به ثانیه در آغوش میگرفتم
و میلیونها بار میگفتم :
دوستت دارم
و این تمامی آن کاری بود که من در آن یک روز با تو میکردم
هر شب در رویاهایم تو را می بینم و حس می کنم
اینگونه است که درمیابم تو هنوز وجود داری
و از دوردست ها به رویایم پا میگذاری
تا به من نشان دهی که هنوز با منی
دور یا نزدیک هر جا که هستی مهم نیست
حس می کنم قلبم همواره به تو عشق خواهد ورزید
تو یک بار دیگر در را می گشایی و میهمان قلبم میگردی
و قلبم همواره به تو عشق خواهد ورزید
عشق تنها می تواند یک بار تو را بنوازد
و تا ابد باقی بماند و تا پایان عمر تو را رها نکند
عشق آن زمانی بوجود آمد که من به تو عشق ورزیدم
آن لحظه راستینی که در آغوشت گرفتم
لحظه ای که همواره در زندگی ام جاودان خواهد ماند
آن زمان که در کنارم هستی از هیچ چیز نمی هراسم
و می دانم که قلبم همواره به تو عشق خواهد ورزید
ما تا ابد اینگونه خواهیم ماند و در قلبم تو را حفظ خواهم کرد
و قلبم ؛ آری قلبم همواره به تو عشق خواهد ورزید
yeki to rast migi ,yeki pinokioyeki to mehrabooni,yeki kherse mehraboonyeki to ghashang rah miri ,yeki tensi taxi doyeki mohaye to ghashange,yeki mohaye ansherliyeki khoneye shoma ghashange,yeki khoneye madar bozorgyeki to sefidi,yeki sefid barfiyeki goshaye to ghashange,yeki goshaye zizi goloyeki to khoshgeli,yeki palang soratiyeki to zebeli ,yeki malavane zebelyeki ma dota ba ham khobim,yeki tom o Jerry Yeki To machal Shodi Yekiam Nafare Badi
Ke Mikhay Barash Send Koni
حکومت نظامی بوده لره رو میذارن نگهبان میگن هر کس رو 12 به بعد دیدی بکش ساعت 10 شب یه نفر رو میبینه میکشش میگن چرا کشتیش میگه یه ادرس داشت که تا 3 صبح هم پیداش نمی کرد
alan nakhoon pm mano bezar 6rooze dige........................................................................................................................................................................... hala ke mikhay bekhooni bashe shabe yaldat mobarak ama yadet bashe man avalin nafari boodam ke tabrik goftam
شب یلدا یا شب چله | |
ایرانیان قدیم شادی و نشاط را از موهبت های خدایی و غم و اندوه و تیره دلی را از پدیده های اهریمنی می پنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوری و شب یلدا و سنت های دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است که ایرانیان پس از رهایی از بیدادگری و ستم به شکرانه بازیافتن آزادی، جشن برپا می ساختند و پیروزی نیکی بر بدی و روشنایی بر تاریکی و داد بر ستم را گرامی می داشتند.شب یلدا نیز یکی از این موارد است. در دوران کهن، شب مظهر تاریکی و تباهی و وحشت بوده و اغلب سعی می کردند که شب هنگام با افروختن آتش و افزودن نور، خانه روشن باشد. تا پلیدی و تباهی در آن راه نیابد. شب یلدا طولانی ترین شب ها است. یعنی تسلط تاریکی بر زمین از تسلط نور خورشید و روشنایی می کاهد. و چون فردای این شب روشنایی بر ظلمت غالب و روز طولانی می شود، ایرانیان تولد دوباره خورشید را که مظهر روشنایی است جشن می گیرند. در ایران کهن هر یک از سی روز ماه، نامی ویژه دارد، که نام فرشتگان است. نام دوازده ماه سال نیز در میان آنهاست. در هر ماه روزی را که نام روز با نام ماه یکی باشد، جشن می گرفتند . دی ماه، در ایران کهن، چهار جشن، وجود داشت. نخستین روز دی ماه و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، سه روزی که نام ماه و نام روز یکی بود. و در این سی روز ماه، سه روز آن «دی» نام دارد و هر سه روز را در گذشته جشن می گرفتند. امروز از این چهار جشن تنها شب نخستین روز دی ماه، یا شب یلدا را جشن می گیرند، یعنی آخرین شب پاییز، نخستین شب زمستان، پایان قوس، آغاز جدی و درازترین شب سال. یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است .واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید ( مهر و میترا ) و رومیان آن را ( ناتالیس انویکتوس ) یعنی روز ( تولد مهر شکست ناپذیر ) نامند . آیا می دانید حکایت درخت کریسمس و ستاره بالای آن چیست ؟ |
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یک همراه واقعیست که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم
یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم
یادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم
یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم طلب سوختن بال و پر کس نکنیم
زمان به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست
بوسیدن قول ماندن نیست
و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست
ولی دوستان به حرفای شما گوش می دن.
اما بهترین دوستان
حرفایی رو که شما هرگز نمی گین می شنون
eshgh mesle saate sheni mimone .maghz ro khali va ghalb ro por mikone.
kash hame asheegh vagheie bashan
میگی گل رو دوست داری ولی میچینیش…
میگی بارون رو دوست داری ولی با چتر
میری زیرش… میگی پرنده رو دوست داری
ولی تو قفس میندازیش… چه جوری میتونم
نترسم وقتی میگی دوستم داری؟؟؟
اگر منو تو دو برگ بودیم ….هنگام خزان زودتر از تو میشکستم و میافتادم .
تا زمانی که تو می افتی در آغوشت بگیرم
پیرزنه با پسرش نشسته بوده اختلاط می کردن. بعد ننه هه به
پسرش میگه من نمیدونم این آمریکا با این همه توپ و تانکش چه جوری از ویتنام شکست خورد.
پسره میگه آخه لامصبا این ویتنامی ها ، شبا از پشت حمله می کردن آمریکایی ها غافل گیر
میشدن … یهو پیرزنه شروع میکنه گریه کردن!! پسره میگه ننه چرا گریه میکنی؟ میگه
یاد بابات افتادم پنجاه سال ویتنامی بود و من خبر نداشتم!!!!
سعادتمند کسی است که به مشکلات ومصائب زندگی لبخند بزند. شکسپیر
شادمانی درخانه ای است که مهرومحبت درآن مسکن دارد. شکسپیر
شخص ایامی راکه به او بد گذشته بهتر از ایامی که به او خوش گذشته به خاطر می سپارد. مثل آلمانی
کسی که ازچیزهای کوچک خشنود نیست ازهیچ چیز خشنود نخواهد شد. دون سیمون
سرانجام
عشق من نمایان شده است
زندگی همچون یک ترانه است
آه،آری ،آری ،سرانجام
آسمانهای بالا،آبی هستند
قلبم پوشیده از سبزه و گل بود
در شبی که به تو نگریستم
رویایی یافتم
که می توانم در موردش صحبت کنم
رویایی که من می توانم خود را فراخوانم
هیجانی پیدا کردهام که بفشارم
گونه هایم را به تو
هیجانی که هرگز احساس نکرده بودم
آه ، آری ، آری
و تو لبخند می زنی
و طلسم موثر واقع شد
زیرا اینجا در بهشت هستیم
به خاطر اینکه تو سرانجام از آن منی